از همه چیز...
۱. امروز «جاده روولوشنری» (Revolutionary Road) رو دیدم. اعتراف میکنم که جا خوردم. میدونستم که از روی کتاب عالی «ریچارد ییتس» (Richard Yates) ساخته شده و میدونستم با توجه به سابقه تئاتری درخشان آقای سام مندس باید با اقتباس خوبی روبرو بشم. من که کتاب رو نخوندم ولی کاملا از هر سکانس فیلم معلومه که مایه اولیهاش به شدت خوب بوده: شخصیتها، دیالوگها، سیر قصه... و آقای مندس هم الحق رتوش سینمايی هنرمندانهای رویش زده. تم توهمزای «رویای آمریکایی» (American Dream) که نقطه آغاز خیلی آثار ادبی/سینمايی بوده (مهمترینش شاید «مرگ دستفروش» آرتور میلر) اینجا هم حضور پررنگی داره. زوج به ظاهر موفق آمریکایی که در در زندگی مشترک خود به بنبست دلزدگی و یاس خوردهاند به جستجوی راه چاره هستند و این فیلم خیلی خوب و روان نشان میدهد چطور در تصمیمگیریهای روزمره آنقدر غرق میشویم که نمیتوانیم خودمان را از بیرون ببینیم و فکر کنیم آیا این همانی است که از زندگی میخواهیم؟ نکته جالب اینه که سام مندس که خود انگلیسی است و در انگلیس هم بزرگ شده چطور تونسته با دو فیلم «زیبای آمريکایی» و همین یکی روح زندگی آمريکایی رو به اين خوبی و صداقت تسخیر کنه.
۲. این چند روزه به طرز عجیبی هوس این کیکهای تیتاپ ایران رو کرده بودم. یادش بخیر توی ایران بعد کلاس تربیت بدنی دانشگاه با شیر کاکائو میگرفتیم چه حالی میداد. البته این اواخر تیتاپ های جدید اومده بود که با اینکه تقریبا خوشمزه بودن ولی طعم اون اولیها رو نداشتند. کسی میدونه اينور آب چیزی شبیه تیتاپ پیدا میشه یا نه؟
۳. فیلم والکایری (Valkyrie) ساخته برایان سینگر رو هم دیدم. قصه واقعی طرح ترور هیتلر که در پایان شکست میخوره. در مجموع کار آبرومندانهای بود ولی هم مقادیری سوتی داشت هم اینکه زیادی برق و جلای هالیوودی بهش زده شده بود. یک نکته مثبت فیلم ملودرام نکردن زیادیش بود که با توجه به سوژه به شدت به ضررش تموم میشد. با اینکه زن و بچههای کاراکتر اصلی در فیلم حضور دارند و تا حد خوبی بیننده هم نگرانشان است ولی فیلم در نمایش روابط ملودرام بین آنها خویشتنداری میکند.
۴. این آقای «ژان ماری گوستاو لو کلزيو» که امسال جایزه نوبل ادبیات رو برده جدای از این نوبل (و نوبل طولانیترین اسم!) باید نوبل خوشتیپی رو هم ببره. اولین کتاب آقا که فکر کنم در ۲۳ سالگی نوشته تجدید چاپ شده که روش هم عکس خودشه. از دور که توی کتابفروشی دیدم فکر کردم از این چیزای جلف تینیجریه نزدیکتر که شدم دیدم زده برنده جایزه نوبل... عدل خداس دیگه! یکی رو هم ادیب میکنه هم خوشتیپ. یکی هم هیچکدوم نمیشه در عوض رییسجمهور میشه...
۵. آها یه چیزی هم راجعبه غزه. فکر کنم دیگه همه درباره جنایت بشری و نسلکشی و وحشیگری و اینا نوشتن و من بنویسم تکراری بشه. ولی یه چیزی که هست اینه که این اسراییلیهای اوسکول فکر نمیکنند که با این کارشون تمام افکار عمومی رو علیه خودشون متحد کردند؟ چه چیز دیگهای میتونست افراطیون مذهبی، میانهگراها، لیبرالها، سکولارها و چپی و راستی رو علیه دشمن مشترک متحد کنه؟
3 Comments:
مغازه ایرانی تیتاپ داره
مثل اون قدیمی ها نیست ولی خب الان متنوع شده کارخونه اش با طعم های مختلف میزنه !
گذارت نورث ونکوور افتاد از پرشیا بگیر.
یه نگاه دیگه به متنت بنداز گیرت میاد عمو
ضمنن کریمو از کجا گفتی؟
ربطی به نوع شیره ایش داره عمو؟
بازم مخلصاتیم عمو
با سلام
خبرخوان «ایرانیان کانادا» در پرشینبلاگرز ارائه شد و از این پس آخرین مطالب شما در این خبرخوان، پس از انتشار قابل استفاده علاقمندان خواهد بود. همچنین نام وبلاگ شما در لیست این دسته از وبلاگها قرار دارد.
http://persianbloggers.blogspot.com/2008/11/canada-p.html
http://persianbloggers.blogspot.com/2008/11/canada-l.html
Post a Comment
<< Home