صحنههای ماندگار - 4
فيلم: همشهری کِين (۱۹۴۱)
«چارلز فاستر کين» (اورسون ولز) در دوران کودکی از مادرش جدا شده و به دنيای روزنامهنگاری پرتاب میشود. هوش سرشار و جاهطلبیهايش باعث میشود به تدريج به آدم قدرتمند روزنامهها تبديل شود و يک سری روزنامه مهم زنجيرهای زير دستش کار کنند. او چهره مهم روز میشود درحاليکه زندگی خصوصی چندان موفقی ندارد. از محبت پدر و مادر به دور بوده و نمیتواند زندگی عاطفی موفقی برای خود بسازد. در هنگام مرگ آخرين کلمهای که از دهانش خارج میشود «رزباد» (Rosebud) است. خبرنگاری روی اين قضيه حساس میشود و تلاش میکند با کنکاش در گذشته «کين» معمای «رزباد» را حل کند. ما هم از طريق تحقيقات خبرنگار با زندگی کين آشنا میشويم ولی در پايان خبرنگار نمیتواند راز «رزباد» را حل کند و به نظر میآيد فيلم رو به اتمام است. در صحنه آخر فيلم (که يکی از بهترين پايانبندیهای تاريخ سينماست) يک گروه کارگر مسوول میشوند خرتوپرتهای انباری «کين» را بسوزانند. در لابلای شعلهها يک سورتمه بچگانه نظرمان را جلب میکند که در صحنههای کودکی «کين» ديده بوديمش و وقتی دوربين کلوزآپ میشود متوجه میشويم که پشت آن نوشته شده: «رزباد». آخرين واژهای که از دهان «چارلز فاستر کين»، غول رسانهها، خارج شده چيزی نيست جز حسرت دوران معصوم کودکی ربوده شده...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home