بتمن: چرا می خوای منو بکشی؟
جوکر: نمی خوام بکشمت. بدون تو چکار می تونم بکنم؟
خب اين روزها بتمن جديد با نام «شواليه سياه» (Dark Knight) در حال تسخير دل و دلار مردمان دنياست و بايد درباره اش نوشت. وقتی اسم بتمن مياد آدم حسابش را می گذارد کنار ساير ابرقهرمان های آمريکايی (سوپرمن، جيمز باند، رمبو ...) و طبعا انتظارش را در همان حد پايين می آورد: يک منجی ضدضربه عالم بشريت که به جنگ بدی ها می رود و هر بار نبردهايش با پيشرفت تکنولوژی چشمگيرتر و نفس گيرتر می شود. بلای دنباله سازی هم که همواره دامن گير اينطور فيلمهای سلسله وار بوده، همانطور که بتمن دومی از اولی ضعيف تر و بتمن سومی از دومی بدتر بود. تا اينکه نوبت به جناب «کريستوفر نولان» رسيد تا به لطف خلاقيت هايش که با فيلمهای گذشته به اثبات رسيده بود اين ابرقهرمان بيچاره را دوباره احيا کند (آقای نولان «ممنتو» را در 30 سالگی ساخته بود. اگه 30 سالتان شده فکر کنيد بزرگترين موفقيت زندگی تان در 30 سال اول زندگی چه بوده و بعد مقايسه اش کنيد با «ممنتو» تا متوجه شويد ما کجاييم و اين تخم جن نابغه کجا). حاصل کار نولان روی بتمن سه چهار سال قبل بيرون آمد تحت نام «بتمن آغاز می کند» (Batman Begins) که به نسبت قسمت های قبلی اثری قابل اعتنا و ديدنی بود. ولی نولان که تازه با قواعد ژانر و فرهنگ بتمنی خو گرفته بود حالا بتمن پنجم را بيرون داده که بايد اذعان کنم اگر بخواهم برترين سه فيلم اکشنی که ديده ام را نام ببرم اين يکی از آنهاست.
نولان در قالب و محدوده قواعد دست و پا گير بتمن و فرهنگش بهترين ترکيب ممکن را از لحاظ قصه ای-فيلمنامه ای-شخصيتی بيرون داده. حتی می شود بعضی جاها آن را در حد يک فيلم نوآر تاريک و قابل مقايسه با نوآرهای خوب تاريخ سينما بالا برد. نولان شجاعانه قواعد ژانر (اکشن) را بالا پايين کرده. در کدام فيلم اکشن يکی از شخصيت های اصلی اواسط فيلم کشته می شود؟ (نمی توانم بيشتر از اين لو بدهم) در کدام فيلم اکشن اينقدر خوبی/بدی شخصيت ها نوسان می کند؟ «شواليه سياه» انقلابی در سينمای اکشن است همانطور که «نابودگر» (Terminator) در دهه 80 و «تغيير چهره» (Face off) در دهه 90 بودند. اگر خيلی سختگير نباشيم می توانيم اين بتمن جديد را فلسفی هم بخوانيم (به شکلی قابل فهم برای بيننده پاپ کورن خور آمريکايی) و حتی چاخان های فيلم هم ديدنی اند. جلوه های ويژه، تدوين (غير از دو سه سوتی)، فيلمبرداری و ساير عوامل تکنيکی در حد اعلای خود هستند. بازی هيث لجر در نقش جوکر خيره کننده است. انگار خيلی سعی کرده که جوکرش شبيه جوکری که «جک نيکلسون» در بتمن اولی نقشش را بازی کرده بود نشود؛ کاری اگر نه ناممکن به شدت سخت. ولی لجر موفق به اين مهم شده هرچند در لحظاتی من را ياد «هانيبال لکتر» سکوت بره ها می انداخت. در مورد ديالوگ ها خيلی وقت بود که اين همه جمله نغز و دلنشين در يک فيلم نشنيده بودم (شايد از زمان بهترين های «وودی آلن»).
خلاصه اينکه سازندگان بتمن بعدی روزگار سختی را خواهند داشت اگر بخواهند حداقل چيزی مثل اين يکی بسازند.