با دیوان میرقصد
دو گزینه جلوی «جان دانبار» گذاشته میشود: مرگ یا قطع پای زخمی. ولی او راه سوم را برمیگزیند: سوار بر اسب میشود و طی یک اقدام شبه خودکشی یورتمهکشان به خیمه دشمن میزند. درحالیکه آنها همگی او را هدف گرفتهاند نیروهای خودی حمله را آغاز میکنند و سرنوشت جنگ عوض میشود. پاداش «جان دانبار» این است که با آمبولانس به بیمارستان فرستاده میشود تا پایش درمان شود.
از دیو و دد ملولم، انسانم آرزوست
خاتمی آمد. هنوز هم وقتی يک جا میخوانم رییسجمهور فلان کار را کرد فکر میکنم منظور خاتمی است. خاتمی با همه کاستیهایش بهترین است. خاتمی آمد نه برای مقام و نه برای ثروت و نه برای ماجراجویی. هم در آن هشت سال و هم در این چهار سال ثابت کرده دنبال هیچکدام نیست. او دارد خودش را فدای آرمانهایش میکند. کاری ندارم آرمانهایش چیستند، چه انقلاب است، چه اسلام، چه ایران و چه خیرخواهی. او در گرانبهایی است که میتوانست الان یک نه صریح و قاطع بگوید و به کارهایی که دوست دارد مشغول باشد. او قبلا قمارش را با سیاست کرده است. هیچکس بهتر از او نمیداند آن هشت سال بر ایران چه گذشته، هیچکس بیشتر از او فشار آن دو دوره ریاستجمهوری را تحمل نکرده. خاتمی دوم خرداد مظهر یک جریان بود. خاتمی امروز یک فرد است که خالصانه خودش را میخواهد در تلاطم گرداب سیاست پیچیده و کثیف ایران رها کند. میخواهد عهدهدار مسوولیت در کشوری شود که قوانین جنگل درش حکمفرماست. میداند که چهار سال آتی از مجموع هشت سالی که رییسجمهور بود سختتر خواهد بود. میبیند که اگر در دوره اول دو سه سالی مخالفانش در بهت بودند و طرفدارانش سرمست، امروز از همین الان ساز مخالفتگوییها، تحریمها و ناسزاها شروع شده. فارغ از اینکه آمدن او در درازمدت به نفع ایران خواهد بود یا نه، ولی شجاعت و مردانگیاش تا آنجا که به تصمیم شخصیاش مربوط میشود کیمیاست.
آره، ممکن است مدح و ستایشام شبیه ملیجک دربار شده باشد. باکی نیست چرا که او برای من محبوبترین شخصیت ایرانی چند دهه اخیر است...
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست