خردهخاطرات
چند تا خاطره از فيلم ديدنهای قديم:
۱. چند سال پيش مجله گزارش فيلم يه سالنامه درمیآورد که داستان فيلمهای سال رو کامل مینوشت و کنارش يه نقد کوتاهی هم میذاشت. من هم به عنوان سرگرمی مجله رو ورق میزدم و داستانها و بعضا نقدها رو که جالب بهنظر میاومد میخوندم. يه روز گذرم به يه فيلمی به اسم «بزرگراه گمشده» خورد. داستانش رو يه بار خوندم ديدم چند تا جمله بیربط پشتسرهم بود. نقدش رو هم خوندم که از داستانش هم جفنگتر بود. با خودم گفتم عجب چرندياتی میسازن. چند ماه بعدش لابلای چند تا فيلم ديگه اين رو هم گرفتم ولی هيچوقت انگيزهای نداشتم ببينمش. خورد به کنکور و اللیتللیهای بعد کنکور و خلاصه يه روز شانسی گذاشتمش و تا آخرش ميخکوب شدم و اين فيلم تبديل شد به معشوق سلولوييدی من و دروازه ورودم به سينمای هنری يا به عبارتی هنر سينما...
۲. از يه آقايی فيلم میگرفتم. يه روز گفت يه فيلم مکزيکی هست که خيلی سروصدا کرده. اسم فيلم «آمورس پروس» بود. خلاصه به زور بهم فروختش. من يه روز با دور تند ديدمش که ببينم میشه خانوادگی ديدش يا نه. ديدم همش دعوای سگها با همديگهاس و تو محلههای فقيرنشين مکزيکوسيتی میگذره و آدمهای ژولیپولی رو نشون میده و خلاصه همچين جالب نبود. بعد چند ماه گذاشتمش يه ربعش رو ببينم که نه تنها تا آخرش پلک هم نزدم که تا چند روز ذهنم رو درگير کرد. الان هم به نظرم از فيلمای ۲۰۰۰ به اين طرف بهترينه.
۳. وقتی اول راهنمايی میرفتم مثل اکثر بچههای همسنوسالم (پسرها البته) سريال جنگجويان کوهستان رو دنبال میکردم. قسمت آخرش اينجوری بود که «کائوچيو» توی بيابون با پای پياده فراری شده و «لين چان» با اسب دنبالشه. وقتی به هم میرسن، «لين چان» يه قمقمه آب برای «کائوچيو» میندازه. «کائوچيو» قمقمه رو باز میکنه و آبش رو زمين میريزه و در همون حال میگه «اگه تشنه باشم خون تو و اگه گشنه باشم گوشت تو رو میخورم». من اون موقع با عقل ناقصم کلی با اين مونولوگ حال کردم و فکر میکردم بهترين جمله تاريخه...
1 Comments:
سلام،
آقا این فیلم های غیر انگلیسی رو اگه اسمش رو هم به زبان اصلیش بنویسی خوبه. البته من زیاد اهل هنری نیستم (چند بار این فیلم های کوتاه دیوید لینچ رو شروع کردم به دیدن ولی نتونستم :( ) ولی کلا سلیقت رو می پسندم.
مرسی و موفق باشی
Post a Comment
<< Home