از قرمز تا قرمز
چند وقت پيش در يکی از صدها وبلاگی که تا حالا داشتم نوشته بودم که بهتره آدم برای بچهاش اسمی انتخاب کند که بعدا که آن زبانبسته بزرگ شد خيلی از معنای آن اسم فاصله نداشته باشد. مثلا اسامی رعنا و رشيد برای آدمهای يک متر و نيمی چندان مناسب نيست و همينطور هستند اسمهايی همچون مهسا، ماهرخ و نازنين برای نوزادانی که احتمال آن نمیرود که در بزرگی به زيبايی ماه (با فرض اينکه ماه قشنگه!) يا خيلی ناز شوند. بعضی از اسامی هم که با نزديک شدن روزهای پيری معنای خود را از دست میدهند. مثلا من نمیتوانم پيرزنی نود ساله با نام ملوسک را تصور کنم.
بهرحال اين مقدمه را نوشتم که در مورد رويکرد جديد کارگردانان ايرانی در انتخاب نام فيلمهايشان بگويم. اخيرا به شکل فزايندهای مد شده که اسامی فيلمهای مطرح خارجی روی محصولات داخلی گذاشته میشود. در بعضی موارد شباهت آنقدر آشکار است که نشان میدهد اين کار کاملا تعمدی بوده. مثلا فيلمهايی مثل «ديوانه از قفس پريد» (نام ايرانی فيلم «پرواز بر فراز آشيانه فاخته) يا «بر باد رفته» بیشک از نام فيلمهای خارجی برداشته شدهاند. هرچند در ظاهر اين کار میتواند در جلب توجه و مشتری مثمرثمر باشد ولی بعد از نمايش فيلم به ضرر اثر ايرانی عمل میکند. خاطره خوش مخاطب از فيلمهای تثبيتشده قديمی ناخودآگاه توقع او را از مابهازای ايرانی آن اثر بالا میبرد درحاليکه معمولا اثر ايرانی هيچگونه ربطی به فيلم اوريژينال ندارد و از لحاظ کيفی هم در سطح پايينتری است. مثلا من بيننده چطور میتوانم به موسيقی و حس و حال و لطافت «قرمز» کيسلوفسکی فکر نکنم وقتی «آتيلا پسيانی» «ليلا حاتمی» را در «قرمز» جيرانی به باد کتک گرفته است؟ يا «آبی» حميد لبخنده در کدام عرصه سينمايی میتواند خود را به «آبی» کيسلوفسکی نزديک کند؟
البته مسلما عنوان فيلم معضل فعلی سينمای ايران نيست. خيلی مسايل تکنيکی، هنری، بوروکراتيک و سياسی ديگر اولويت دارند ولی انتخاب عنوان هر اثر هنری کار نسبتا بیدردسری است که نتيجه شگرفی در موفقيت آتی فيلم دارد و در واقع هويت فيلم در طول تاريخ با نامش ارتباط پيدا میکند. پس چه خوب است کارگردانان ما کمی دنبال عناوين جديدتر باشند حتی اگر از اسامی خارجی الهام بگيرند. مثلا نام «ازدواج به سبک ايرانی» که از فيلم ايتاليايی «طلاق به سبک ايتاليايی» گرفته شده بود انتخاب جالبی به نظر میرسيد. ضمن اينکه بعضی از انتخابهای کارگردانان نو و منطبق با مفهوم فيلم هستند (مثل اسم مورد علاقه من، «از کنار هم میگذريم»).
3 Comments:
این هم کی دیگر از افتخارات سینمای ایران .
مثلا من بيننده چطور میتوانم به موسيقی و حس و حال و لطافت «قرمز» کيسلوفسکی فکر نکنم وقتی «آتيلا پسيانی» «ليلا حاتمی» را در «قرمز» جيرانی به باد کتک گرفته است؟
مهدی جان فکر کنم منظورت «فروتن» و «تهرانی» بوده چون «آتيلا پسيانی» «ليلا حاتمی» را در آب و آتش کتک میزد.
در ضمن با نظرت کاملاً موافقم. مخصوصاً در رابطه با "بر باد رفته" با اون نسخه ایرانی آبکی!
فکر میکنی چند درصد سینما روها هر دو نسخه رو میبینن؟ یعنی یه عده از وجود فیلمی به همین عنوان اما غیر ایرانی بیخبرن، یه عده هم میدونن یک فیلم ایرانی به این اسم هست، اما از اون جایی که خارجیش رو دیدن دیگه خودآزاری ندارن برن سینما بابتش پول بدن . حتی اگر شباهت فقط محدود به اسم فیلم باشه
Post a Comment
<< Home