اندر محضر ازدماغفيلافتادگان
پيتر گريناوی (Peter Greenaway) برای مراحل پستوليد فيلم آخرش، Nightwatching، در ونکوور به سر میبرد و ديروز به دعوت سينماتک ونکوور سخنرانیای در باب سينما انجام داد. من از بعضی از فيلمهای اين بابا خوشم میآيد و از بعضیها متنفرم ولی بهرحال بهخاطر نوع نگاه جنجالیاش به سينما به سخنرانیاش رفتم. اشاره کوتاهی به بعضی از حرفهايش میکنم:
تا ميکروفون دست پيتر خان افتاد گفت شماها توی اين ۱۱۲ سال (سن سينما) هيچ فيلمی نديديد و برای توجيه حرفش گفت سينما يعنی تصوير و نه متن. هرچه ديدهايد متون بهتصويرکشيدهشده بودهاند. فيلمهای «هری پاتر» و «ارباب حلقهها» را مثال زد که متون مصورشدهای بيش نيستند. گفت اگر با چهار تا استوریبورد و ليتوگراف و بدون فيلمنامه سراغ تهيهکننده بری بهت خواهد گفت what the fuck do you want to do with them? (اين واسه جماعت مودب ونکووری که shit هم میخوان بگن سرخ و سفيد میشن خيلی بود!) اشاره کرد که ايده اوليه سينما و نورپردازی از چهار قرن پيش در نقاشیهای رامبراند و ولاسکز پديدار شده. کلا حرفش اين بود که نوشته بايد از سينما بره کنار. از دريدا نقل قول کرد که: «تصوير آخرين حرف را میزند». بعد موضوع را به اينجا کشاند که سينما دیگر مرده و دورانش تمام شده. گفت هر هنری يک دوره اکتشاف و بهوجود آمدن داره (Inventor) که در مورد سينما آيزنشتاين بهترين نمونه است، يک دوره تثبيتکنندگی (Consolidator) دارد که از فلينی و اورسون ولز نام برد و يک دوره دارد که به آن هنر گند زده میشود (Throwing-away) که از ژان لوک گدار نام برد (اين يکی رو خوب اومد خداييش). گفت میگويند که سينما با مرگ فاسبيندر مرد ولی من میگويم سينما روز ۲۱ سپتامبر ۱۹۸۳مصادف با اختراع کنترل از راه دور مرد. بعد از چهار تا ستمگری که سينما را تهديد میکنند نام برد: متن (text)، قاب (frame)، بازيگر (actor) (ما نمیخواهيم سينما به محل بازی «شارون استون» تبديل شود- خنده حضار!) و دوربين (camera). در مورد اين آخری دو جمله از دو آدم مهم نقل کرد: پيکاسو گفته است «من آنچه فکر میکنم میکشم نه آنچه میبينم» و آيزنشتاين هم در جايی فرموده که سينماگر واقعی والت ديزنی است (که جايی در کارتونهايش به کار گذاشتن دوربين احتياجی ندارد).
در مورد استقبال مردم از فيلمهايش هم گفت مردم سه دسته هستند. دسته اول همان پنج دقيقه شروع فيلم از سينما خارج میشوند. دسته دوم متفاوت بودن فيلم به نظرشان جالب میآید و چيزهای قابلتوجهی در آن میبينند ولی آنها هم بعد از نزديک يک ساعت طاقتشان طاق میشود و سالن را ترک میکنند ولی در عوض آن دسته سوم آنقدر خوششان میآيد که سه بار فيلم را میبينند و جبران میشود. بعدش گفت با ورود هر پديدهای دنيا منتظر يک شاهکار عظيم است و الان که وارد عصر ديجيتال شدهايم هنوز شاهکار متناسب با آن خلق نشده که من آنقدر غرور دارم که اعلام کنم سهگانهای که اخيرا ساختم همان شاهکاری است که دنیا انتظارش را میکشد!!!!!!
جل الخالق
پانويس: جناب «گريناوی» تا میتونست ملت رو هم مسخره کرد. بنده خدا اسپيلبرگ و تارانتینو رو که له کرد. لطفش شامل حال اسکورسيزی هم شد. در مورد سبک «داگما»ی فونترير هم گفت که من هميشه تاکيد کردهام که فونترير کار جديدی نکرده و بيست سال قبل «روبر برسون» همينطوری فيلم میساخت و برنامههای تلويزيونی انگليس دهه ۵۰ همينطوری بودند. خيلی بهش لطف کردم که با نارنجک نرفتم زيرش...
4 Comments:
وب شما به هنر هفتم که مکانی است برای یکپارچه شدن نوشته های سینمایی روی وب اضافه شد . توضیحات بیشتر را در وبلاگ هفت بخوانید .
tooye khatte dovvom gofti too Vancouver chi kaar mikone?
ممنون از تذکر :-)
سلام . چطوری ؟
می خواستم باهات از طریق ایمیل صحبت کنم
لطفا به من ایمیل بزن
arm_khankabir@yahoo.com
وبلاگ عالی ای داری
فعلا
Post a Comment
<< Home